138
امروز یکی از روزای دردناک واسه من بود، اصلا فکرش هم نمیکردم ک ب راحتی ب فنا بره
شاید واسه یکی مثه نسرین ن تنها درد حساب نشه، بلکه باعث شه ک عشقش ب نوشته هاش بیشتر شه اما من ...
خواهر همکارم ک دختر دبیرستانیه کشفم کرد، خونه م رو دید و خوند و ب داداشش گفت
اون هم خیلی صادقانه بهم گفت، گفت ک صبر ایوبم رو میشناسه، دنیا رو سرم خراب شد، بند بند وجودم و تموم تنم حتی اون سلولهای خاکستری مغزم لرزید
شاید چیز کوچیکی باشه اما تموم ذهنم رو کسی خونده ک منو کاملا میشناسه و این برای من سخته
خواستم اینجا رو حذف کنم، بغضی داشتم ک هر لحظه میخواست ابراز وجود کنه، اما من اینجا و نوشته هاش رو دوس دارم، حس صادقانه و خالصانه م، شادیا و غصه هام، دردام و ارزوهام همه اینجان، حذفشون واسم ب اندازه وقایع تلخش دردناکه
ازادیم گرفته شده و ممکنه نتونم حرف دلم رو بنویسم
پناهندیان میگه ب جان مادرم نمیخونم، راحت باش و بنویس و این برای من ی حس ارام همراه با تردید ب همراه داره
چقد سخته ک نوشته هات، هر چند روزمرگی معمولی باشه رو کسی شریک شه ب دونستنشون ک میشناست
مجبور شدم واسه اکثرشون رمز بزارم اما دلم ب حذف هیچ کدوم راضی نشد ب جز مطالب وب بلاگفا
بهش میگم دنیا کوچیکه میگه ن تو حماقت کردی، حق با اونه کاش کلمات رو با دقت بیشتری ثبت میکردم کلماتی ک فکر نمیکردم کاشفی فضول در پی کشفشونه
نمیدونم تا چ حد ب حرفت و قولت پایبندی اما میخوام بدونی ک اینجا ب نوشتن ادامه میدم اما میدونم ک ممکنه کسی بخونه ک کاملا میشناسم
تجربه جالبیه، هرچند محدود شدم اما ادامه میدم ولی اینبار کمی ارامتر
مرسی ک گفتی
سوفی جونم تولدت مبارک...
ما را در سایت سوفی جونم تولدت مبارک دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : barezohaemanazkhoda2 بازدید : 165 تاريخ : دوشنبه 5 مهر 1395 ساعت: 18:01